یونی، دیدن تو و ندیدنت ... عشق و حال با دوستان، کافه تریا و سیب زمینی ... بستنی نونی شکلاتی ... دوباره برگشتن تو دانشکده واسه دیدنت و دیر رسیدن! ندیدنت و دلتنگی! ... اصفهان گردی ... مرداویج ... پارک مرداویج ... قدم زدن، تماشای شطرنج بازی ... گل فروشی و تنفس عمیق لیلیوم، رز ابی، قرمز، صورتی و زرد ... انقلاب، امادگاه ... شهره کتاب! :) ... خرید پنج تا کتاب ... سه تا نمایشنامه از وودی الن و ... یه ناداستان عشق! با روایت های پاریس کلاسیک! :) ... کتاب اقیانوس اسرارامیز ... دو ساعت در هزارتوی کتاب ها ... دو تا کتاب هدیه از بهار، هدیه تولدم ... حس و حال بهاری شهر ... خرید جدول واسه مامی ... تماشای نقاشی های رنگ روغن ... تصور تموم دقیقه ها و ثانیه های دیروز در کنار تو بودن به جای اون پسره همکلاسیم! ... تصور تو و تو و تو ... همه جا! از اولین لحظه روز تا اخرش! ... مخصوصا دم غروب و برگشت تو ماشین پشت فرمون و کنارم ... خیره به رانندگی مردونه ات ... حسرت حسرت حسرت ...
به غیر از حضور یک مردش
منو یاد خوشیای کارشناسی میندازه ...